نهی از خودپسندی
سعدی در حکایت هفتم از گلستان ، با زبانی ساده و شیرین مردم را از غیبت کردن و نیز از عبادتی که خدای ناخواسته منجر به غرور و خودخواهی گردد نهی کرده است :
یاد دارم که در ایام طفولیت ، متعبد بودمی و شب خیز ، اهل زهد و پرهیز ، شبی در خدمت پدر رحمة اللّه علیه نشسته بودم همه شب دیده بر هم نبسته و مُصْحَف عزیز بر کنارگرفته و طایفه ای گرد ما خفته ، پدر را گفتم : از اینان یکی سر بر نمی دارد که دوگانه ای بگزارد ، چنان خواب غفلت برده اند که گویی نخفته اند که مرده اند ، گفت : جان پدر ، تو نیز اگر بخفتی بِهْ از آن که در پوستین خلق افتی .
نبیند مـدعی جـز خویشتن را کـه دارد پـرده پنـدار در پـیش
گرت چشم خدا بینی ببخشند نبینی هیچ کس عاجزتر از خویش